یک کلمه که شاید خیلیها بهش فکر هم نکنن و راحت از کنارش رد بشن شما در مورد کلمهی تکرار چه احساسی دارید؟ میتونم حدس بزنم خیلیها از تکرار بیزارند.
تکرار یعنی یک کار را چند بار انجام دادن، دیدن یک فیلم یا دیدن یک دوست یا شنیدن یک موزیک به دفعات یا گذر روز و شب، همه مکرر تکرار میشوند. شنیدین که می گن زندگیم تکراری شده، میخوام یه سفر برم تا از این مکررات خودم رو بکشم بیرون یا میخوام یک کلاس جدید بنویسم یا میخوام یک مهارت جدید یاد بگیرم که از این درباهکاری بیام بیرون.
به ممارست داشتن در کارها، فکر کن.
تکرار، خوب داره، بد هم داره.
هر روز صبح از خواب بیدار میشیم با افکار دیروز با افکار یک هفتهی پیش با افکار یک سال پیش با افکار ده سال پیش. پای درد دلشون نشسته بودم چندنفر همسن، حدودای ۵۰تا ۶۰ساله بودند.که یکیشون گفت من وقتی بچهام به دنیا اومد مادرم بهم سر نزد، پدرم وقتی شوهرم مرد بهم کمک نکرد و شروع کرد به شمارش بیمهریهایی که بهش کرده بودند و در آخر هم گفت من را بدبخت کردند، این افکار واگویه است ، این افکار کمک کننده نیست این افکار را باید ریخت توی سطل زباله و درش را هم بست و هرگز سراغش هم نرفت.
بحث سر کتابی بود که خونده بود گفت آره من کتاب رو خوندم. جلسه که تموم شد یک نفر ازش پرسید، میشه در مورد کتاب برای من بگید، ببینم به دردم میخوره، بخرمش، گفت کتاب خوبی بود راستش هیچی ازش یادم نیست. تکرار خوب این هست که یک کتاب را یک بار نخونیم سه باز بخونیم ده بار بخونیم، مسابقه که نیست که کتابا رو یکبار بخونیم بزاریم کنار و فقط وقتی اسمشون اومد بگیم، آره ما هم کتاب رو خوندیم اونم فقط به این دلیل که از مسابقهی من هم خوندم جا نمونیم.
کلمهها را به بد یا خوب تقسیم نکنیم از کلمه ها بهترین استفاده را ببریم بازگو نمیکنم افکار دیروزم را اما جملهی خوبی را که دیروز شنیدم امروز با خودم مرور میکنم ،شعری که وصف حالم بود را حفظ میکنم.
تصمیم گرفتهام که زندگیام را با مرورهای خوب پر کنم. کتابهایی را که در کتابخانه دارم را برداشتم و در سبد مطالعه ام قرار دادهام، تا بتوانم یکبار دیگر آنها را بخوانم، روزانه ده صفحه از یک کتاب ماهانه میشود سیصد صفحه. از این دوباره انجام دادن غافل نشویم، ممارست داشته باشیم به کارهای ارزشمند.