تا به حال شده کاری را انجام دهید و بعد پشیمان شوید؟ و هیچ جوره نتوانید آن را جمع کنید و کاری که نباید بشود شده. عموما این اتفاق به واسطهی خشم ایجاد میشود. این مشکل خیلی وقت است برای من پیش نیامده بود تا چند روز پیش.
خیلی بیشتر از قبل مواظب رفتار و عملکردم و چیزی که می گویم هستم. که مبادا موجب نارضایتی و کینه و دشمنی شود. شاید فکر کنید زیادی محتاط هستم. نه منظورم محتاط بودن نیست. مثلا مشکلی که پیش میآید را سعی می کنم با درک کردن شرایط و با گفتگو حل کنم. قبلا شاید با واکنشی تندتر یا قهر این کار را می کردم.
داستان یک اتفاق
دو روز پیش به من زنگ زدند و مشکلی که پیش آمده بود را به من گفتند. من هم ناراحت شدم و اعصابم خرد شد. بعد از آن تماس، تماس دیگری به من شد که من بنا به سوالی، مشکل پیش آمده را برای او توضیح دادم. که در این ماجرا یک اتفاق افتاد. خدا رو شکر نه جانی، اما خوب رفتاری که شده بود، درست نبود. این که من موجب شدم که او چنین واکنشی انجام دهد یا نه، نمیتواند این باشد، اگر آن شخص از دیگری هم میشنید باز همین واکنش را نشان میداد. چندین و چندبار به او تاکید کردم ،اول با مشورت و با گفتگو حل کنید، اما او با عصبانیت و لفظ تند برخورد کرده بود.
حس گناه را من دیدم در کسی که سالها به واسطهی این بحث، مورد ظلم واقع شده بود. کسی را دیدم که بارها مورد توهین و تحقیر از طرف آنها قرار گرفته بود. و امشب در تماسی یادآور شدم که گاهی اشکالی ندارد که آدم بتواند از حق و حقوق خود دفاع کند، چقدر سکوت، چرا ناراحت هستید. نباید ناراحت باشید، چرا به دنبال توضیح دادن هستید؟ چرا میخواهید رفع کدورت شود؟ بگذارید آنها بدانند ما هم ناراحت میشویم و اجازه ندارند به حریم ما وارد شوند و به ما بیاحترامی کنند. چرا با سکوت این همه کینه و نفرت را درون خودمان تلنبار کنیم. بگذارید بدانند که هیچ کسی کامل نیست، خودشان هم کلی عیب دارند. تو چرا همهش سرکوب می کنی، نفی میکنی. چرا به ما حس گناه میدهید در حالی که آنها هم گناهکار هستند.
حرف حرف خودش است
و او، و او، و او که به هیچ کدام از حرفهای من توجه نکرد و باز حرف خودش را زد که باید، میگذشتیم. و منی که خوب میدانم این گذشتهای زورکی چقدر در وجود آن آدم و در وجود تکتک ما چه خشمها را که روی هم انباشته نکرده است.
او خودش را به آب و آتش زده تا حرفش را به گوش همه برساند. آنوقت اینطور باید مجازات شود، که باز هم اشتباه کردی، اشکالی نداشته او هر چه گفته و هر رفتاری با ما کرده، ما باید سکوت کنیم و بگذریم که مبادا به قبای کسی بربخورد. که مبادا پشت سرمان حرف دربیاید، که فلانی را دیدی چه کرد. انگار که حالا هیچ حرفی پشتسرمان نبوده یا نیست.
آدمهای آرامی را دیدهام که با یک کلمه چنان از کوره به درمیروند که آدم متعجب، فقط نگاهشان میکند، مبیبند اما باور نمیکند که این همان آدم آرام یک ساعت یا دیروز و روزهای قبل بود. چه شد که اینطور شعلهور شد و آتش کشید به تمام باورهای من. خشم های فروخورده.